روزنامه گل
آن حادثه ی تلخ خیلی از زخمهای کهنه را تازه کرد . بسیاری از اهالی فوتبال، شیوه ی مدیریت باشگاه تبریزی در روزگار مالکیت آقای زنوزی مطلق را از دلایل عمده نابسامانیهای رخ داده در تبریز میدانند. ایشان علی رغم هزینههای مالی بسیار، نه تنها سبب ارتقا فنی محسوس باشگاه تبریزی نشده است، بلکه با جهت گیریهای عجیب و غریب و بعضا قابل تأمل سبب تقویت دوگانه انگاریهای قومیتی و تسری آن به میادین فوتبال و ورزشگاههای تبریز شده است. مسائل مالی و هدر رفت ریال ها، دلارها و یوروهای فراوان این سالها و عزل و نصب متعدد و غالبا بی دلیل و منطق مربیان معضلی ست درون باشگاهی است و قصد این نوشتار ورود به این قبیل بی تدبیریهای مالی و فنی نیست.
اما معضل رو به گسترش ورزشگاههای تبریز، مسألهای جدی و ملی ست که نپرداختن به آن جز خسران و خسارت در پی نخواهد داشت. به نظر میرسید با حوادث اخیر ورزشگاه یادگار امام، و با توجه به واکنش جمعی دلسوزان فوتبال و از آن مهم تر دغدغه مندان اتحاد ملی ایرانیان، کمی تا قسمتی موضع گیریهای مالک باشگاه تراکتور و دوستان ایشان تغییر کند. صد البته که این انتظار با توجه به موضع گیریهای گذشته ی ایشان، از همان آغاز هم منطقی به نظر نمیرسید . حکم کمیته انضباطی هم به وضوح الکن و فاقد مواد پیشگیرانه بود. بنابراین کاملا قابل انتظار بود که تصمیم سازان باشگاه تراکتور باز هم بر طریق سابق رفته و مسیر غلط گذشته را با صدایی رساتر و با ظاهری حق بجانب تر ادامه دهند.
بنابراین مالک تراکتور به محض حضور در یک برنامه زنده با ادامه دو قطبی سازیهای مسبوق به سابقه ی خود بر آتش دعاوی قومیتی رایج دمیده و تلاش کرد تا تلاش دست جمعی رسانهها – و از جمله صدا و سیما – را از جمله دلایل عدم موفقیت باشگاه متبوعش معرفی کند. او ابتدا از خروج منافع شرکت مس سنگون از آذربایجان به سود استانهای دیگر سخن گفت. بعدتر هم با تشبیه تقابل تراکتور با تیمهای دیگر لیگ، به موضوع هستهای ایران و شش کشور ، به این نتیجه رسید که همانطور که کشورهای قدرتمند نمیخواهند ایران به جمع قدرتهای هستهای بپیوندد، خیلی از رسانهها هم نمیخواهند که تراکتور به جمع دو تیم پر طرفدار تهران وارد شود. او هم چنین تأکید کرد که سال هاست برای پخش نشدن بازیهای تراکتور از شبکه سوم سیما جوابی پیدا نکرده است.
ظاهرا برای آقای زنوزی و دوستانش در هم چنان بر پاشنه ندیدن واقعیت و نپذیرفتن آمار و حقایق میچرخد. نظرخواهیهای متعدد نشان داده است که هواداران تراکتور با دو تیم پر طرفدار تهرانی قابل قیاس نیستند.چه بشنویم و چه به مصلحتی غلط خود را به نشنیدن بزنیم، ایشان بطور تلویحی میخواهد بگوید که نیمی از ایران را ترک زبانها تشکیل میدهند و صد البته که همگی آنها طرفداران تراکتور هستند. این یادداشت هرگز نمیخواهد در دام جناب زنوزی افتاده و بر آتش نفاق و در خوشبینانه ترین حالت رقابت قومیتی که ایشان افروخته اند؛ بدمد و آن را افزون سازد. به همین سبب اصلا دلیلی ندارد که در باب جمعیت واقعی قومیتهای مختلف وارد مجادلهای بی حاصل شویم. سخن بر سر این است که مالک محترم تراکتور یکبار برای همیشه باید این واقعیت را درک کند که مردمان ایران در طول همه سالیانی که ایشان در ورزش حضور نداشته اند، هم هوادار فوتبال بودهاند و از تیمهای مورد علاقه خود حمایت کرده اند. بعد از ایشان هم این علاقه ادامه خواهد داشت. برای اکثریت قریب به اتفاقشان هم قومیت هیچ موضوعیتی در این علاقه مندی نداشته و ندارد. اصلا مزیت بزرگ ایران در منطقه بلاخیز خاورمیانه ارجحیت حس ملی بر قومیت گرایی در همه زمینهها بوده است. ورزش هم به عنوان تابعی از دیگر مسایل اجتماع از این قاعده مستثنی نیست. همانطور که فارسها و اعراب و لرها عاشق دایی و باقری و رضا زاده هستند، بسیاری از ترک زبانها هم علی رغم میل و نظر آقای زنوزی هوادار ستارههای پرسپولیس و استقلال هستند.
این که تراکتور علی رغم هزینههای بسیار، توفیقی اندک به دست آورده نه تقصیر رسانه هاست و نه به پخش نشدن بازی هایش از شبکه سه ارتباط پیدا میکند. هیچ اتحادی هم برای مقابله با ورود تراکتور به جمع بزرگان فوتبال ایران وجود ندارد. همانطور که روزگاری تراکتور تیم بهتری بود و بارها سرخهای تهران را شکست داد، بعد از آن هم در نبردهایی فوتبالی مغلوب پرسپولیس شد. اگر شما و دوستانتان بگذارید مردمان فهیم تبریز نشان دادهاند که منطق حاکم بر فوتبال را درک میکنند. این که شما بازی دو به هیچ برده را ظرف یک ربع- آن هم نه به سرخابیها که به نفت تهران - واگذار میکنید و در آنسو تیم سپاهان قهرمان میشود؛ چه ربطی به رسانه و ائتلاف قدرتمندان دارد؟ این که هر سه هفته یک نفر را به عنوان سرمربی معرفی میکنید و غالبا هم به سراغ پیرمردهای از رده خارج میروید چه ارتباطی با پخش شدن یا نشدن بازی هایتان دارد. بجای فرافکنیهای نخ نما که داد علاقه مندان سابق تان هم درآورده، اگر بخشی از این هزینههای گزاف را خرج آسیب شناسی واقعی ناکامی هایتان میکردید، قطعا نتیجه بهتری میگرفتید.
دوست عزیز! ایران ما در حال حاضر مشکلات متعددی دارد. لطفا با نفرت پراکنی و دوقطبی سازی هایی که نه جایگاه تاریخی دارند و نه ادلهای واقعی برای اثبات آن موجود است بر طبل تفرقه نکوبید. تفرقه و قومیت گرایی آخرین چیزی ست که به آن نیازمندیم. بله. فوتبال ما مشکلات بسیاری دارد. اما قطعا مشکلاتش از آن دست که شما میگویید نیست. نه تنها هیچ کس جبههای علیه شما نگشوده؛ بلکه اکثریت فوتبال دوستان ایرانی از ورود دوباره تراکتورسازی دوست داشتنی به لیگ برتر خوشحال بودند. اتفاقا کسی که باید پاسخگو باشد شمایید. شما باید در پیشگاه این مردم پاسخ دهید که با آن تیم نوستالژیک و دوست داشتنی که روزگاری بهترین ستارهها را به تیم ملی تحویل میداد چه کردید؟ با هواداران دوست داشتنی، فوتبال فهم و با فرهنگ تبریز چه کردید؟ ممکن است گفتن سخنی ناصواب برای بار اول یا حتی تکرار دوباره اش را بتوان حمل بر غفلت، جو زدگی یا ناآگاهی کرد. اما تکرار مداوم آن دیگر نه غفلت است نه ناآگاهی.
به مدیران ناتوان فوتبال که امیدی نیست. ظاهرا مشکلات مهمتر، مسولان استانی و ملی را هم از تجزیه و تحلیل حوادث ورزشگاه یادگار و شنیدن این سخنان نامبارک مالک محترم باز داشته است. اگر غیر از این بود خیلی سال پیش برای این ناهنجاری رو به گسترش تدبیری اندیشیده میشد.
#زنوزی #تراکتور #اختصاصی گل