روزنامه گل - بعد از گذشت حدود یک سال، الهه منصوریان به چین بازگشت تا بار دیگر حضور در مسابقات و مبارزه را تجربه کند. الهه در یک سالی که در ایران بود با وجود شرایط کرونا کارهای مختلف و اما مهمی را انجام داد. جدای از بحث کارهای خیری که او و دو خواهرش انجام میدادند، شاید این یک سال سه نقطه اساسی برای این ووشوکار ثبت کرد. کارهایی که در گفتگوی مفصلی که با «گل» داشت، به آنها اشاره کرد.
به نظر میرسد در بدو ورود به چین قرنطینه سختی را پشت سر گذاشتی.
بله. من تقریبا بعد از یک سال به چین برگشتم. البته خیلی هم علاقه نداشتم که برگردم. اما چون چین امنتر شده بود و استارت مسابقات هم خورده بود، تصمیم گرفتم برگردم و کارم را شروع کنم. این یک سالی که از ورزش دور بودیم، داشت زندگیمان را تحت تاثیر قرار میداد. نه مسابقه داشتیم و نه انگیزهای برای تمرین. بنابراین وقتی به من پیشنهاد شد، تصمیم گرفتم به چین برگردم. در چین هم قوانین سختگیرانهای برای ورود خارجیها دارند. مثلا من علاوه بر اینکه 14 روز در گوانگجو قرنطینه بودم، در شانگهای که مقصد نهایی من است باید 10 روز در قرنطینه باشم؛ با این تفاوت که میتوانی این 10 روز را در خانه یا خوابگاهی که معرفی میکنی، بگذرانی. همانطور که گفتی واقعا این قرنطینه برای من سخت بود. چون من آدم آزادی هستم و مدام اینور آنور میروم. درست است وقتی به ایران آمدم هم دو، سه ماه خانه بودیم. ولی حداقل آنجا در کنار خانواده بودم و برای خرید بیرون میرفتم. ولی اینجا تنها هستی و حتی اجازه نداری درِ اتاقت را باز کنی. من هم در ایران تست دادم و هم در چین ولی باید این قرنطینه را میگذراندم. خوشبختانه این مرحله تمام شد و در شانگهای که خانه خودم است شرایط بهتری دارم و میتوانم غذایی که دوست دارم را بپزم.
در گوانگجو مشکل غذا نداشتی؟ مثلا غذایی برایت بیاورند که نتوانی بخوری؟
قبل از اینکه به هتل بیاییم لیستی از غذاهای مورد علاقه و غذاهایی که دوست نداریم را به هتل دادیم. با این حال گاهی پیش میآمد غذایی بیاورند که اصلا دوست نداشته باشی. حتی برای من که به غذای چینیها عادت دارم، گاهی اوقات غذایشان خوب نبود. البته میشد از نرمافزاری غذای بستهبندی که مورد تایید هتل است را تهیه کنی. ولی به خاطر خطرناک بودن این کار سعی کردم غذای هتل را بخورم. فقط شب عید من چند غذای مخصوص عید چینیها را سفارش دادم. چینیها هم مثل ما که سبزی پلو ماهی در نوروز داریم، غذای ویژه عیدشان را دارند و دوست داشتم آن را امتحان کنم.
چینیها عیدشان را چطور برگزار کردند؟ در حالت عادی یا با شرایط کرونا؟
از روزی که عید شد، دم هتل ما فضایی بود که آنجا مراسمها و جشنهایی برگزار میشد. یعنی تمام پارکینگ پر میشد و همه بدون ماسک در مراسم شرکت کردند. اما در تلویزیون که مراسم سال نویشان را نشان میداد، تمام مهمانها ماسک زده بودند. وقتی از دوستان چینیام پرسیدم، گفتند بعد از اینکه دوران قرنطینه را میگذرانی و در این مدت پنج بار تست میدهی، کدی به تو میدهند که میتوانی با آن کد بدون ماسک خیلی راحت در چین تردد کنی. در جشن عید هم خانوادهها دور هم بودند. من عکسها و فیلمهای مهمانیها و مراسمهایشان را میدیدم که برپا بود.
وقتی برایت غذا میآوردند، با چینیها شوخی نمیکردی که شما دنیا را درگیر کرونا کردید و حالا خودتان به زندگی عادی برگشتید؟
چینیها خیلی اهل حرف زدن و شوخی کردن نیستند (خنده) . تقریبا میتوان گفت آنها خیلی سرد هستند. ولی درمجموع من از این اتفاقی که افتاد ناراحتم. از اینکه چینیها این اتفاق را رقم زدند و الان خودشان خیلی راحت هستند. حداقل کاری که میتوانند بکنند این است که واکسن را در اختیار کشورهایی که نمیتوانند تهیه کنند، بگذارند و این اتفاق را جبران کنند. البته خود چینیها هم خیلی از این ماجرا ناراحت هستند. در نمونه کوچک، رییس باشگاه ما هر از گاهی با من تماس میگرفت و اگر مشکلی داشتم برطرف میکرد. حتی گاهی برایم در حساب ایرانم مبلغی را واریز میکرد. کاملا نشان میداد که بابت ماجرای بیماری نگران و ناراحت هستند. اما درنهایت این اتفاق افتاده و نمیشود کاریاش کرد.
در چین واکسن میزنی؟
در چین هم اولویتهایی برای زدن واکسن وجود دارد. باید ببینم در شانگهای شرایط به چه شکل است. اگر همه چینیها و به خصوص بچههای باشگاه خودم واکسن زده باشند، من هم میزنم. به هر حال چون ما مسابقه داریم، احتمالا باید واکسن بزنم. به نظر من فرقی نمیکند که واکسن برای کدام کشور است و اگر سازمان بهداشت جهانی آن را تائید میکند، باید واکسن را زد. چون سلامتی در اولویت است.
وقتی به چین رسیدی، درباره سختگیری چینیها نسبت به ورود خارجیها استوری گذاشتی که ما هم باید چنین سختگیری میداشتیم. وقتی هم ابتدای کرونا از چین به ایران آمدی، نسبت به این موضوع و تعداد زیاد مسافران چینی پروازت انتقاد داشتی.
اگر همین الان هم وقتی خارجیها وارد کشورمان میشوند آنها را قرنطینه کنیم، خیلی خوب است. این کار علاوه بر اینکه تلاشی برای سلامتی مردم است، هم باعث میشود درآمدهایی برای هتلدارها که به خاطر نبودن توریست شرایط خوبی ندارند ایجاد شود و هم پولی که آنها آوردهاند، در کشور ما خرج میشود. چینیها در 14 روز قرنطینه تقریبا 24 میلیون از من پول گرفتند. تازه من گاهی اوقات شام نمیخوردم و هزینهام کمتر بود ولی 24 میلیون برای 14 روز قرنطینه پول بسیار زیادی است. اینجا آنقدر سختگیری میکنند که اگر سر ساعت مشخص درِ اتاقت را باز نکنی، آژیر صدا میدهد و میآیند کنترلت میکنند. حتی آخرین روزی که من در هتل بودم و قرنطینهام تمام شد، گفتند زمانی میتوانی بیرون بیایی که اتاقت را تحویل دهی. این سختگیریها باعث شد در جمعیت زیاد چین آمار کرونا به شدت پایین باشد. مثلا در یک شهر کوچک 11 هزار نفری، یک کرونایی پیدا میشود. وقتی میفهمند او و تمام اعضای خانوادهاش را قرنطینه میکنند. بعد بررسی میکنند او کجاها رفته و وقتی میفهمند چقدر جاهای مختلف رفته بود، از کل شهر تست میگیرند و 14 روز تمام شهر را قرنطینه میکنند. تست گرفتن از 11 هزار نفر نشان میدهد که میدانند بیماری چقدر خطرناک است و چقدر خوب مدیریت میکنند.
در این سفر چه تفاوتهای دیگری در فرودگاه ایران و فرودگاه چین دیدی؟
وقتی وارد چین شدم، یک فضایی بود که کلی نیرو ایستاده بودند که به هر شخص یک تست و یک کد میدادند. بعد از آن فقط یک مسیر برایت مشخص شده بود که مستقیم میرفتی وسایلت را تحویل میگرفتی، سوار اتوبوس میشدی و به هتل میرفتی. آنجا هم خودت و هم وسایلت ضدعفونی میشد و بعد وارد اتاقت میشدی. این در حالی است که الان شرایط یک مقدار بهتر شده و مردم با کرونا آشنا هستند. اما زمانی که کرونا در اوج خود قرار داشت، خیلی راحت وارد ایران شدیم. هیچکس ماسک نزده بود و فقط تبمان را گرفتند. حداقل میتوانستند از ما تست بگیرند و یک شب قرنطینهمان کنند تا جواب تست بیاید. البته در فرودگاه چین با وجود دو بار تست، یک شب هم قرنطینه شدیم. همه این سختگیریها برای ما هزینه داشت. پنج بار تست در چین، پول هتل و تستهای ایران همهاش هزینه است. اما با این روش امنیت مردم کشورشان را حفظ میکنند.
یعنی تو برای بازگشت به شرایط عادی، سه مرحله قرنطینه داری؟
بله، درست است. با این تفاوت که همانطور که گفتم در مقصد نهایی میتوانی در خانهات بمانی. باید خانه را در سایتی معرفی کنی و بعد از تایید پلیس میتوانی آنجا قرنطینه شوی اما اگر تایید نکنند 10 روز را باید در هتل بمانی.
در یک سالی که ایران بودی هم کم فعالیت نداشتی.
خب در ایران یک مدت از ورزش دور بودیم و سعی کردم به کارهایی که برای آینده میخواهم انجام دهم، رسیدگی کنم. اولین کار این بود که یک شرکت تبلیغاتی زدیم. البته کار ما فقط تبلیغات نیست و کارهای ورزشکارانی که میخواهند در کشورهای دیگر در لیگهای مختلف مسابقه بدهند را مدیریت میکنیم. شرکت ما در ابتدای راه است اما آینده خوبی را برایش میبینم. سهیلا را هم برای مدیریتش گذاشتیم که کارها را انجام دهد. در لیگ هم که من مربی سپاهان بودم و شهربانو هم چون بزرگ ما است، به عنوان سرمربی کنارمان بود و توانستیم تیم را قهرمان کنیم. در زمانی که در ایران بودم، سعی کردم بیشتر به خودم برسم و کارهایی انجام دهم که از آنها لذت میبرم. مثلا بیشتر در کنار خانواده باشم. همیشه دوست داشتم شب یلدا کنار خانواده باشم اما هر سال یا چین بودم یا مسابقه. البته کرونا خیلی اذیت کرد و یک جاهایی باعث میشد من کمتر مادرم را ببینم. واقعا خیلی سخت گذشت و آنطور که فکرش را میکردم نبود. مثلا زبان را شروع کردم و کارهایی که خیلی وقت پیش باید انجام میدادم را شروع کردم.
یک قرارداد هم همراه با شهربانو و سهیلا بستید و رسما وارد MMA شدید.
بله، ما با قراردادی که بستیم رسما وارد MMA شدیم. ما بیشتر مدالهایی که در ووشو بود را تقریبا گرفتهایم. فقط یک طلای بازیهای آسیایی مانده و اگر بتوانیم به خاطر علاقه و دینی که به ووشو داریم، حتما این کار را انجام میدهیم. به جز بازیهای آسیایی در هیچ مسابقه دیگری شرکت نمیکنیم. دیگر کم کم وقتش رسیده بود که وارد MMA شویم. MMA هم همانطور که میدانید سخت است و نمیتوان گفت من در ووشو بهترین هستم، پس در MMA هم میتوانم بهترین باشم. پس نیاز داشتم که خوب تمرین کنم و بعد مسابقه بدهم. قرار بود ما در ایرلند و بلاروس تمرین داشته باشیم که به خاطر کرونا چند تا از برنامههایمان لغو شد و درنهایت مسابقاتمان عقب افتاد. این اتفاقات باعث شد که من به چین بیایم و بعد از اینکه در چند مسابقه حرفهای شرکت کردم، وارد کمپ MMA در شانگهای شوم. در این کمپ یک مربی برزیلی آوردهاند که گویا خیلی بازیکن خوبی بوده و بسیار هم محبوب است. درنتیجه هدف اصلیمان MMA است و انشاءا ... حضور در مسابقات بزرگ و UFC.
برنامهات در MMA تداخلی با کارت در باشگاه چینی ندارد؟
نه، قبل از اینکه به چین بیایم به باشگاه گفتم هدف من MMA است ولی آنها گفتند با برنامههایت همراهی و حتی کمکات هم میکنیم که برای مسابقات آماده شوی. از طرف دیگر مسابقاتی که به خاطرش به چین آمدم، رقابتهای بسیار معتبری است که به صورت حرفهای و آزاد برگزار میشود. به این شکل که تو میتوانی انتخاب کنی به نام کشورت شرکت کنی یا به نام باشگاهت. من هم به عنوان بازیکن تیم سپاهان مسابقه میدهم. بعد از این مسابقات وارد لیگ چین هم میشوم. احساس میکنم اگر وارد لیگ شوم، احتمال دارد مسابقاتشان پشت سر هم باشد و شاید اذیت شوم. ولی سعی میکنم طوری برنامهریزی کنم که به MMA و تمریناتی که در کمپ میخواهم انجام دهم، آسیب نزند.
زمانی که قرارداد MMA را امضا کردید، سوالهایی درباره حضور شما در تیم ملی ووشو مطرح شد. حالا به نظر میرسد سر بازیهای آسیایی با فدراسیون به توافق رسیدید.
زمانی که ما این تصمیم را گرفتیم، محرومیت شهربانو و سهیلا اتفاق افتاده بود. ما همیشه در مسیر حضور در MMA خیلی آرام پیش میرفتیم. یعنی این قرارداد یک سال بود که به ما پیشنهاد شده بود و ما در این یک سال کاری نکردیم. چون ما از ووشو به اینجا رسیدیم و دوست داشتیم که تا آخرین زمانی که میتوانیم برای تیم ملی کشورمان بازی کنیم. اما بحث محرومیت یک مقدار ناراحتکننده بود و با وجود اینکه صحبتی هم در این باره نکرده بودم، در حمایت از خواهرانم قرارداد را امضا کردم. فدراسیون ووشو هم خانه دوم ماست. از 13، 14 سال پیش که کلنگ آکادمی خورد ما کنار فدراسیون ووشو بودیم و زمانی که آشتی برقرار شد، تصمیم گرفتیم در بازیهای آسیایی به عنوان ورزشکاری که میتواند برای مدال طلا کمک کند، حتما در کنار تیم ملی باشیم. هدف ما بازیهای آسیایی است اما هدف بزرگتر این است که ما به عنوان مسلمان و با حجاب اسلامی وارد MMA میشویم. MMA الان در دنیا بسیار محبوب است و مسابقات بزرگی در UFC و One Champion برگزار میشود. این هم خبر خیلی خوبی است که یک ایرانی در این سازمانهای بزرگ مسابقه بدهد.
خواهران منصوریان همیشه دنبال تشکیل مثلثشان در قهرمانی جهان بودند. فکر میکنی این اتفاق در MMAبیفتد؟
بله همینطور است. جالب است بگویم که وقتی در یک سازمانی مسابقه میدهی و دنبال عنوان قهرمانی هستی، یک جایی مجبوری برای گرفتن کمربند حتی با خواهرت روبهرو شوی، اما باید با هم مسابقه بدهید. این اتفاق هم ممکن است بیفتد. این احتمال که ما برای یک سازمان مسابقه بدهیم وجود دارد. البته خیلی دوست داشتیم این اتفاق در قهرمانی جهان بیفتد که هیچوقت رقم نخورد.
مادرت همیشه از اینکه شما از راه مبارزه درآمد دارید ناراحت بوده. با حضورتان در MMA مخالف نیست؟
اتفاقا زمانی که میخواستیم این تصمیم را بگیریم، خواهرم نمونهای از مبارزات در قفس را به مادر نشان داد. او واقعا ناراحت بود و میخواست ما را منصرف کند. او همیشه میگوید حاضرم شما با کمترین درآمد کنار همدیگر باشید و من هم که کمتر انتظار میکشم و دوریتان را تحمل میکنم. واقعا هم مادر حرف درستی میزند ولی ما هم عاشق ورزش هستیم و دوست داریم به اوج موفقیتی که دنبالش هستیم، برسیم. چون اگر این کار را انجام ندهیم، بعدها غصه میخوریم. ما دوست داشتیم مدال المپیک بگیریم ولی وقتی ووشو المپیکی نیست، مجبور به انتخاب MMA شدیم. مادرم که کلا بعد از آسیب صورتی که در سال 2013 دیدم، با ووشو هم مخالف است. ما هم گاهی سعی میکنیم قانعش کنیم. مثلا میگوییم ما آنقدر قوی شدیم که کسی نمیتواند ما را بزند و ما آنها را میزنیم. بعد میگوید خب آنها هم مادر دارند. مادرشان ناراحت میشود، چرا شما به جان هم میافتید؟
یکی دیگر از خبرهای مربوط به تو، ورودت به سینما بود. قبلا از علاقهات به بازی در فیلم اکشن گفته بودی اما نقشی متفاوت را بازی کردی.
ورود به سینما جزو هدفهای من بود و دوست داشتم در یک فیلم اکشن بازی کنم. اما از طرف دیگر با یک نقش متفاوت شروع کردم. چون در ورزش تو همیشه در حال مسابقه دادن هستی و همه چیز را میدانی. من احتمال دادم که منتقدان سینما درباره من صحبت کنند و بگویند که یک ورزشکار وارد سینما شده. به همین خاطر نقشی را انتخاب کردم که کاملا با زندگی و ورزش من متفاوت است. نمیتوان گفت که نقش خیلی بلندی داشتم ولی از خودم راضی هستم. مریم بحرالعلومی کارگردان کار هم از من راضی بودند. بعد از این کار، پیشنهاد دیگری هم داشتم که چون میخواستم به چین بیایم، آن را رد کردم. به عنوان تجربه اول، خوب بود اما بازیگری جزو اهداف من است. اینکه اولین فیلم من اکشن نباشد، تصمیم خودم بود. حتی پیشنهاد نقش یک ورزشکار را هم داشتم اما میخواهم این نوع نقشها را در ادامه کارم داشته باشم.
پژمان جمشیدی هم که جزو بازیگرهای خوب ایران است و نامزد جشنواره فجر هم شده، هنوز نقد میشود. تو هم روزی را میبینی که به جشنواره راه پیدا کنی و آماده نقدها هستی؟
همه ما آدمها میتوانیم بازیگر باشیم، میتوانیم نقش بازی کنیم و وارد سینما شویم. پژمان جمشیدی وقتی وارد سینما شد، کلی کلاس بازیگری رفت و آموزش دید. او این کار را در خودش میدید و انجامش داد. وقتی داورها او را به عنوان نامزد جشنواره انتخاب میکنند، نشان میدهد کارش را خیلی خوب انجام داده و من هم به او تبریک میگویم. روزی که من وارد جشنواره فجر شوم و کلی منتقد داشته باشم، جزو زمانهایی است که به خودم افتخار میکنم. الان پژمان جمشیدی هم باید افتخار کند که کلی منتقد دارد و بسیار دربارهاش صحبت میکنند. ولی او ایستاده و نقشهایش را خوب بازی میکند و مردم هم او را دوست دارند. در ورزش هم از من انتقاد میشود، چه برسد به وقتی که بخواهم وارد حرفه دیگری شوم.
در جشنواره فجر امسال جای علی انصاریان هم خالی بود. کسی که متاسفانه به همراه مهرداد میناوند به خاطر کرونا از دنیا رفتند.
من و علی انصاریان هر دو در فیلم «قطع فوری» بازی میکردیم. روزی که من بازی داشتم من و علی انصاریان کلی با هم گپ زدیم و خیلی ناراحت شدم که آن آخرین دیدارمان بود. مهرداد میناوند هم از دوستان خیلی خوب ما بود و واقعا اتفاقی که افتاد، تمام ایران را ناراحت کرد. میناوند باغیرتترین پرسپولیسی است که میتوانم نام ببرم. انصاریان هم کسی بود که یک مقدار زندگیاش و دوست داشتن مادرش شبیه ما خواهران منصوریان است. شدت علاقه او به مادرش حس خوبی به من میداد و اینکه او آدم بسیار پرقدرتی است که سعی میکند حال اطرافیانش خوب باشد. من واقعا از اتفاقی که برای این دو نفر افتاد ناراحت هستم.
از فیلم «قطع فوری» و علی انصاریان چه خاطرهای داری؟
یک بار که من داشتم گریم میشدم، علی انصاریان در صندلی پشت من بود. تا برگشتم گفت اِاِاِ الهه منصوریان ... حالت چطور است؟ بعد گفت چقدر خوب شد که آمدی. الان دیگر نمیگویند که ورزشکارها آمدند توی سینما. تو دیگر بزن ما هستی و اگر کسی چیزی گفت به تو میگوییم او را بزنی. این را گفت و کلی خندیدیم (خنده) . همیشه در حرفهای انصاریان شوخطبعی وجود داشت و آن روز کلی به خاکی بودنش و اینکه خیلی راحت ارتباط میگیرد، پی بردم. آن روز به من تبریک گفت و در کل روز بسیار خوبی بود.
یکی از تازهترین اتفاقات ورزش بانوان، ممنوعالخروجی سمیرا زرگری بود که تو هم در اینستاگرام به آن واکنش نشان دادی.
ببینید، این مربی برای بازیکنانش کلی زحمت کشیده بود و انتظار داشت که کنار تیمش باشد تا در کسب نتایج بهتر به شاگردانش کمک کند. اینکه نتوانست کنار تیمش باشد نهتنها خیلی برای او سخت است، بلکه در روحیه بازیکنانی که برایشان از بیتالمال هزینه شده تا اسم ایران مطرح باشد تاثیر گذاشته. این قانون را خود ایرانیها گذاشتند و یک جاهایی به خودمان لطمه میخورد. البته خیلی از آقایان هم این طرز فکر را ندارند. مثل شوهر شهربانو که همیشه از او حمایت کرده و دوری شهربانو را تحمل میکند تا برود مسابقه میدهد. البته با هم بحثهایی هم داشتند ولی هیجوقت ناراحتیشان را جایی نشان ندادند که ریشه هم را بزنند. این اتفاق برای اولین بار هم نیست که رخ میدهد. همیشه میگویند بار اول ضربهای خوردی، بار دوم هم تکرار شد، دیگر بار سوم این ضربه را نخور. اما حالا بعد از نیلوفر اردلان و زهرا نعمتی برای سومین بار است که این اتفاق میافتد. من آنقدر ناراحت شدم که آن استوری را گذاشتم. من هر بار که میخوام پستی را منتشر کنم، خیلی روی آن فکر میکنم اما این بار آنقدر عصبانی بودم که از روی عصبانیت و خشم آن حرفها را نوشتم. قصدم هم بیاحترامی به کسی نبود. چون همانطور که گفتم خیلی از آقایان چنین تفکری ندارند. امیدوارم دیگر چنین اتفاقی نیفتد. این اتفاق ممکن بود برای من هم بیفتد و من خیلی ناراحت میشدم. سال 86 در اولین مسابقهای که میخواستم بروم، آسیایی کره بود که من 15 سالم بود. مربی چینی ما هم چند ماهی کنارمان بود. ما حس وابستگی به او نداشتیم ولی از او حس قدرت میگرفتیم. آن زمان ویزای او آماده نشد و نتوانست همراه ما بیاید و من یادم است کلی گریه کردم و اذیت شدم که او در مسابقه کنارم نیست. اگر آن روزها حسین اوجاقی کنار ما نبود، شاید تیم نتیجه خوبی نمیگرفت.
یکی از موضوعات مطرح شده این است که این ممنوعالخروجیها در زمانی اتفاق میافتد که پای تیم ملی در میان است.
درست است. ما ورزشکارها مثل سرباز کشور هستیم. پس در این بحث آن همسر و کسی که اسم خودش را همراه و شریک زندگی گذاشته، نباید اینقدر سختگیرانه تصمیم بگیرد که به تیم ملی کشور لطمه بزند. باید این را در نظر بگیری که آن تیم ملی به عنوان سرباز به همسر تو نیاز دارد. اگر وقتی این خانم میرفت و با نتیجه برمیگشت و بعد شوهرش ناراحتیاش را به شکلی نشان میداد، خیلی قشنگتر بود و برای ما ورزشکاران زن درکش بهتر بود. من الان این ماجرا را درک نمیکنم و واقعا ناراحت شدم.
بعد از ماجرای زهرا نعمتی از طرحی صحبت شد که قانون را برای بانوان نخبه و ورزشکار اصلاح کند که بینتیجه باقی ماند. فکر میکنی با ماجرای زرگری، این قانون سرانجام اصلاح شود؟
ما دقیقا نمیدانم چه زمانی این قانون تصویب شده و آن موقع چه طرز فکری وجود داشته. الان اما فکر میکنم طرز فکر مجلسیها با شرایط فعلی جامعه بهتر شده. به نظر من باید این کار را انجام بدهند و حداقل برای بانوانی که در تیم ملی هستند قانونی بگذارند که ناگهان با ممنوعالخروجی مواجه نشوند. من از تمام کسانی که میتوانند دستی در این کار داشته باشند خواهش میکنم این کار را انجام بدهند.