روزنامه گل
در روزهای اخیر محمدرضا زنوزی بار دیگر در قامت چهره خبرساز فوتبال ایران ظاهر شده است. مالک باشگاه تراکتور، خشمگین از تساوی بدون گل تیمش برابر شمسآذر قزوین، در فاصلهای کوتاه سلسله کنشهایی نشان داد که عمیقا بحثبرانگیز شد و بازتابهای گستردهای به همراه آورد. این هفتمین مساوی تراکتور در 14بازی این فصل بود که مانع از نزدیکتر شدن تیم تبریزی به صدر جدول شد؛ چیزی که گویا تحملش برای زنوزی دشوار بود. مالک تراکتور ابتدا در نامهای شدیداللحن خطاب به مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال تلویحا تهدید به کنارهگیری از لیگ کرد و سپس با حضور در یک برنامه تلویزیونی، آتشی برافروخت که شعلههایش همچنان میسوزد.
زنوزی در شبکه ورزش تقریبا همان حرفهای همیشگی را البته با لحن و محتوایی تندتر بیان کرد، قهرمانیهای سالیان گذشته پرسپولیس را زیر سؤال برد و هواداران سایر تیمها را متهم کرد که به تراکتوریها توهین میکنند. دامنه اتهامزنیهای زنوزی تا آنجا گسترش یافت که بهعنوان مثال رئیس هیأت فوتبال یزد هم روی خط تلفن آمد و با ادبیاتی جنجالی از خودش دفاع کرد. همینطور پیمان حدادی، مدیرعامل پرسپولیس نیز مکالمه تلفنی پرتنشی در این برنامه داشت و گوشی را بدون خداحافظی قطع کرد!
اتفاقات جمعهشب پرماجرای فوتبال ایران واکنشهای بسیار زیادی به همراه داشت. یک طیف وسیع از تحلیلها و عکسالعملها، معطوف به شماتت خود زنوزی میشد. در حالی کار او در این برنامه به گریستن روی آنتن زنده کشید که بسیاری عقیده دارند اتفاقا یکی از سردمداران دامنزدن به بحثهای بیحاصل قومیتی در فوتبال ایران خود او بوده. زنوزی در این سالها بهطور پیوسته در حال خطکشی و جداسازی قومهای مختلف بوده و هر اتفاق ساده فوتبالی را هم به برنامهریزی برای ضربهزدن به مردم تبریز یا ترکزبانها نسبت داده؛ ادبیاتی غیرمنطقی و غیرقابلقبول که رفتهرفته تأثیر سوء خود را همهجا گذاشته و باعث التهاب و حساسیت کاذب در بسیاری از ورزشگاههای کشور شده است. حالا هم از جرقه زنوزی، آتشی به پا خاسته که دودش، اشک چشم خود او را هم در میآورد.
البته که مقصریابی غالبا بحث شیرین و پر لایکی است، اما مشی دلسوزی و وطندوستی شاید این باشد که از همه طرفها بخواهیم یکبار برای همیشه به این حواشی زشت و بیراه پایان بدهند؛ اینکه بهخاطر کسب یک موفقیت فوتبالی هر هزینهای را به کشور تحمیل کنیم، بینهایت خودخواهانه است. کاش جایی فراتر از نوک بینیمان را ببینیم و از عمق جان بپذیریم همه ما مسافران یک کشتی هستیم؛ ساکنان ایران متنوع و دوستداشتنی که با هر لهجه و زبان و قوم و اقلیمی، یک تاریخچه مشترک و گرانبها داریم. این تفاوتها، زیبایی ماست و صدحیف اگر به بهانه ناچیزی چون فوتبال، تبدیل به اسباب نفرت و کدورت شود. بس کنید لطفا!
چرا کسی غمخوار زنوزی نیست؟
خیاط در کوزه افتاد!
کمتر کسی میتوانست تصور کند توقف بدون گل تراکتور در خانه شمسآذر قزوین در هفته پانزدهم لیگ برتر با چنین واکنش خشمگینانهای از سوی مدیران باشگاه تبریزی مواجه شود، اما توفانی به پا شد که پیامدهایش تا همین حالا ادامه داشته است. از نظر مسائل داوری، بازی کلا یک صحنه مشکوک داشت که به سرنگونی بازیکن تراکتور در محوطه جریمه شمسآذر در دقایق پایانی مربوط میشد. تراکتوریها اعتقاد به پنالتی داشتند و حتی دراگان اسکوچیچ در پایان مسابقه به خاطر اعتراض به داوری کارت قرمز گرفت، اما تقریبا صددرصد کارشناسان رای به صحت تصمیم داور دادند و مدعی شدند خطایی اتفاق نیفتاده است. به این ترتیب، این بخش از اعتراضات تراکتوریها فاقد موضوعیت بود، اما در ادامه روشن شد آنها ناراحتی دیگری هم دارند؛ اینکه برخی هواداران تیم حریف در شهر قزوین علیه تراکتور شعار دادهاند.
پس از پایان بازی، ابتدا محمدرضا زنوزی مالک باشگاه در بیانیهای خشمگینانه علیه مهدی تاج، ضمن اشاره به مهندسی داوری و نیز تاکید بر فحاشی قومیتی در قزوین، تهدید به کنارهگیری از لیگ برتر کرد. همزمان باشگاه هم بیانیههای پیاپی و تند و تیزی صادر میکرد، اما انگار دل زنوزی آرام نگرفت و او به صورت داوطلبانه در یک برنامه تلویزیونی در شبکه ورزش حضور یافت تا به دفاع از تیمش بپردازد. اظهارات مالک تراکتور تقریبا مثل همیشه بود و البته به شکل چشمگیری تندتر. او بار دیگر پرسپولیس را متهم به کسب قهرمانیهای برنامهریزیشده کرد و در ادامه مدعی شد استقلال هم با پنج هزار میلیارد تومان، گرانترین تیم لیگ را بسته.
تعداد ادعاها و اتهاماتی که زنوزی به این و آن میزد، از شماره خارج بود؛ از جمله اینکه مدعی شد پسر مسعود سلطانیفر، وزیر پیشین ورزش در قهرمانیهای پرسپولیس نقش داشته و نیز فحاشیهای صورت گرفته به تراکتوریها در بازی فصل گذشته با چادرملو، در اثر توافق مدیران پرسپولیس با رئیس هیات فوتبال یزد بوده است! این اظهارات آنقدر بیمحابا بود که شماری از نام بردگان روی خط تلفنی برنامه آمدند و از خود دفاع کردند. تندترین واکنش هم مربوط به رئیس هیات فوتبال یزد بود که با یادآوری حرکت عجیب شجاع خلیلزاده در آن شهر، یک جمله بسیار جنجالی به زبان آورد. توضیح اتفاقات آن شب جنجالی، از حوصله این مطلب خارج است، اما در نهایت چنان که میدانید، کار محمدرضا زنوزی به گریستن روی آنتن زنده رسید. او ادعا کرد برای خدمت به همشهریانش و نیز کل فوتبال ایران آمده بود، اما حالا کار به جایی رسیده که شاهد تشدید فحاشیها هستیم و این، اتفاق خوشایندی نیست.
راستش گریه کردن در تلویزیون یک فرمول همیشه برنده است که هر کسی با هر عملکردی از آن استفاده میکند، معمولا بخش قابلتوجهی از همدلی افکار عمومی را به دست میآورد. حتی بغض وحید هاشمیان هم با وجود نتایج و نمایشهای بسیار بد پرسپولیس، برخی را تا حدی تحتتاثیر قرار داد. با این حال چنین اتفاقی برای زنوزی رخ نداد و بعد از برنامه، بسیاری از کاربران در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به انتقاد از او پرداختند. حتی تقریبا در تمامی خبرگزاریهای رسمی هم انتقادات تندی از زنوزی به عمل آمد. او شانهای برای گریه کردن نداشت، شاید به این دلیل که خودش بیش و پیش از همه به شکافهای قومیتی دامن زد و با اظهارات عجیب و نسنجیده، موجب تولید تفرقه و نفرتپراکنی بین هواداران تیمهای مختلف شد. حقیقت تلخی است، اما نمیتوان بذر کینه کاشت و میوه مهر چید.