روزنامه گل
سید فرشاد فیض آبادی - در مصاحبه برنامه فوتبال ۳۶۰، عادل فردوسیپور یک گفتوگوی فوتبالی را با لحنی باز و منصفانه پیش میبرد؛ اما ناگهان محمدرضا زنوزی، مالک باشگاه تراکتور، توپ را از زمین فوتبال بیرون انداخت و به زمین سیاستِ قومی شلیک کرد. از دفاع آشکار از جریان پانترکی گرفته تا تکرار افسانهی مضحک به نام " پانفارس "بگذارید از همین اصطلاح شروع کنیم تا حسابوکتاب روشن شود:
اساساً چیزی به اسم «پانفارس» وجود ندارد. نه جنبش است، نه ایدئولوژی، نه حتی شوخی با معنا. «پان» یعنی دعوت به اتحاد فراملی یک قوم یا زبان در چند کشور؛ برای «فارس» چنین چیزی اصلاً تعریف ندارد. فارسها کشور دیگری ندارند که بخواهند متحدش کنند. واژه «فارس» در اصل همان «پارس» است؛ منطقهای در ایران (استان فارس امروز) که خاستگاه امپراتوری هخامنشی بود. در زبانهای غربی، از همین ریشه، واژه Persia شکل گرفت. بنابراین، وقتی کسی از «پانفارس» حرف میزند، در واقع دارد از موجودی تخیلی برای توجیه ایدئولوژی قومگرای خودش استفاده میکند. نوعی پوشش واژگانی برای پنهان کردن تمایل به جدایی، نه یک بحث زبانی، فرهنگی و یا حتی تاریخی!
اما مصاحبهی زنوزی فقط اشتباه مفهومی نبود؛ خطای اخلاقی و ملی بود. او از جریاناتی دفاع کرد که رسماً در رسانههای بیرون از ایران به نام «توران بزرگ» تبلیغ میشوند، جریاناتی که نقشه ایران را تکهتکه روی دیوارشان میکشند. این فقط بحث فوتبال یا هواداری نیست؛ وقتی مالک یک باشگاه وطنی از شعارهای قومیای دفاع میکند که عملاً مصالح ملی را نشانه میگیرد، بحث «آزادی بیان» تمام میشود و موضوع «امنیت ملی» شروع میشود.
در جهانی که هر دقیقه یک روایت جعلی در فضای مجازی تولید میشود، عادیسازیِ واژههایی مثل «پانترک» و «پانفارس» یعنی باز کردن درِ افراطگرایی از دو سو. یک طرف خیال میکند با فریاد قوم میتواند مرز جغرافیا را جابهجا کند، طرف دیگر را به خیالبافِ «پانفارس» بودن متهم میکند تا خودش را حقبهجانب نشان دهد. نتیجه؟ تضعیف ایران. و این همان نقطهای است که باید صریح گفت: هرکس در هر لباس و هر جایگاهی در پی شکستن نام ایران باشد، دشمن است، نه منتقد.
تمامیت ارضی ایران شوخی بردار نیست. اینجا تقسیمپذیر نیست، حتی اگر نامش را بگذارند «بحث فرهنگی». مرزهای ایران در طی هزاران سال تاریخ ساخته شده است، نه چند هشتگ مسمومِ عصبی و نه چند مصاحبهی احساسی. این خاک، میراث مشترک همه ماست؛ ترک، کرد، بلوچ، گیلک، لر، عرب، و فارس. هرکس به نام هر قوم، هر استان، یا هر پرچمی بخواهد این میراث را تجزیه کند، عملاً دارد بر قبری میرقصد که خودش در آن دفن خواهد شد.این روزها، ملیگرایی ایرانی نیازمند دفاع آگاهانه و کوبنده است، نه از سر تعصب قومی، بلکه از سر عقل تاریخی. ایران کشورِ یک زبان، یک قوم یا یک مذهب نیست؛ اما کشوری است که تمام اقوامش زیر نام ایران معنا پیدا میکنند.
به زبان سادهتر: در این موضوع، نه ایران بدون ترک معنا دارد، نه ترک بدون ایران.زنوزی و هرکس شبیه او اگر دلش میخواهد در زمین سیاست بازی کند، بیاید وسط میدان بیپرده بگوید «من تجزیه میخواهم»، نه اینکه پشت تریبون فوتبال از واژهسازی جعلی مثل «پانفارس» استفاده کند تا در لفافه بگوید «ایران زیادی بزرگ است». خیر، ایران به اندازه تاریخ است؛ و همه ما با هر زبان و فرهنگی فقط زمانی معنا داریم که این تاریخ و این خاک پابرجا بماند.
پانفارس کلمه افسانهای و مضحک است، اما پانترک سرآغاز کابوسی واقعی و مقابل این کابوس، باید آرایش نظامی امنیتی گرفت.ایران همیشه یکپارچه است.ایران بسلامت باد .