روزنامه گل
معین احمدوند - پرونده هاشمیان در پرسپولیس به عنوان سرمربی برای همیشه بسته شد و این یادداشت، آخرین حرف و کلامی است که راجع به هلیکوپتر نوشته و منتشر میشود.
همه چیز برای وحید هاشمیان در تیم پرسپولیس تمام شد و هواداران این تیم بالاخره سرمربی محبوب گذشته خود یعنی اوسمار برزیلی را بر روی نیمکت تیم میبینند. باید به این حقیقت اذعان داشت که نتایج پرسپولیس در هشت دیدار لیگ برتر تحت هدایت هاشمیان آنچنان مورد پسند برخی کارشناسان و اکثریت هواداران نبوده و تساویهای پیدرپی،ارائه یک سبک نتيجهگرا و تا حدودی تدافعی و البته استفاده از بعضی بازیکنان در پستهای غیر تخصصی، همگی عواملی بودند که باعث شدند مقدمات سقوط هلیکوپتر فراهم شود.
اما شاید خالی از لطف نباشد که برای آخرین بار نگاهی ویژه و مخصوص به آخرین تجربه وحید هاشمیان به عنوان سرمربی بر روی نیمکت پرسپولیس داشته باشیم. وحید هاشمیان در دیدار مقابل ذوبآهن ناگهان سر عقل آمد و به نوعی به سیم آخر زد تا تیم از وضعیت نامناسب هفتههای پیشین فاصله دوچندانی بگیرد. تغییر و تحولات او بالاخره جواب داد و ترکیب و تاکتیک پرسپولیس برابر گاندوها با هفت بازی قبلی تفاوتهای عمده و چشمگیری داشت.
این تغییرات سبب شد تا پرسپولیس جدید و متفاوتی نسبت به هفتههای گذشته مشاهده کنیم. اولین قدم وحید برای رقم زدن تغییرات، روی آوردن به چیدمان دفاع سه نفره بود. او که علاقه زیادی به ترکیب چهار_دو_سه_یک دارد و از این ترکیب بارها و بارها استفاده کرده، به یکباره از علاقه و ایدههای خودش دست کشید و برای این بازی حساس، ریسک بزرگی انجام داد و برای اولین بار و البته آخرین مرتبه از این چینش و چیدمان بهره برد. دیدن نام همزمان پورعلیگنجی،کنعانیزادگان و ابرقویی در همان لحظه اول تعجب بسیاری از طرفداران و اهالی فوتبال را برانگیخت اما هارمونی و ساختار درست این ترکیب به خوبی مورد استفاده سرخپوشان واقع شد. شاگردان هاشمیان نمایش به مراتب بهتر و با کیفیتتری در
قیاس با دیدارهای قبلی داشتند.
هرچند ناگفته نماند که از لحاظ برخی معیارها،ذوبآهن در جریان بازی دست بالاتر را نسبت به پرسپولیس داشت اما در نهایت قرمزهای پایتخت بودند که توانستند استفاده درستی از موقعیتهایشان داشته باشند. ضمن اینکه پرسپولیس با چهار گل از پشت محوطه جریمه، رکورددار لیگ از این حیث است و علی علیپور هم با به ثمر رساندن پنج گل، یکی از نامزدهای اصلی و جدی عنوان آقای گلی لیگ بیست و پنجم محسوب میشود. ولی چه شد که پایان داستان هاشمیان با بغض و ناراحتی او به انتهای خط رسید؟
در واقع، چند حقیقت راجع به همین قضیه مورد بحث وجود دارد. اول اینکه در آن روزها که جنگ بر همه چیز سایه انداخته بود، پیدا کردن سرمربی خارجی کار بسیار دشوار و محالی برای مدیران پرسپولیس در آن مقطع به حساب میآمد. هرچند که خود وحید هاشمیان هم فکر نمیکرد که در لیگ بیست و پنجم، سکان هدایت پرسپولیس به او سپرده شود. برخلاف گفته بسیاری از طرفداران پرسپولیس، وحید هاشمیان سرمربی آنچنان ناپختهای به حساب نمیآمد؛فقط اینکه او در امر مربیگری، تجربه حضور نشستن بر روی نیمکت یک تیم باشگاهی بزرگ را نداشت و همین مورد به پاشنه آشیل او در رختکن پرسپولیس تبديل شد.
علاوه بر این موارد، پرسپولیس با برد اخیر در تقابل با ذوبآهن قاسم حدادیفر و ارائه یک بازی نسبتا خوب و هجومی و روان، بسیار امیدوارکننده نشان داد تا اختلاف و فاصله امتیازی آنها تا صدر جدول تنها به دو امتیاز برسد. به جز تراکتور که در هفتههای ابتدایی تیم نسبتا سرحال و شادابی به نظر میرسید، استقلال و سپاهان در شرایط خوبی به سر نمیبردند؛چرا که هنوز بازیکنان جذب شده در مقطع پیش فصل، به آن فرم و شرایط ایدهآل و استاندارد خود نرسیده بودند و مدت زمان مدیدی طول کشید تا همه بازیکنان به یک هماهنگی در انجام کارهای تاکتیکی مدنظر سرمربی برسند.
پرسپولیس هم از این قاعده مستثنی نبود و به جز برد برابر سپاهان در هفته دوم، پنج تساوی و یک باخت در کارنامه آنها قابل تماشا بود. برد دو گله سرخپوشان در مصاف با ذوبآهن، میتوانست سرآغاز و نقطه عطف وحید هاشمیان در پرسپولیس باشد که مديران جدید بنا به اصرار اکثریت هواداران، اجازه کار به او ندادند و هاشمیان با وداعی تلخ و بغضآلود و بدون خداحافظی با سایر اعضای تیم از پرسپولیس جدا شد و رفت. با وجود این اوصاف، هاشمیان با ناراحتی و در حالی که نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد،از نیمکت پرسپولیس برکنار شد و حال باید منتظر ماند و دید که آیا اوسمار میتواند این تیم و کشتی به گل نشسته را حرکت دهد و به ساحل امنی برساند یا وضعیت به همان منوال باقی خواهد ماند و در روی همان پاشنه خواهد چرخید.
یادمان نرود که پرسپولیس تحت هدایت هاشمیان نتایج آنچنان بدی کسب نکرد؛دو برد، پنج تساوی و فقط یک باخت و اختلافی دو امتیازی با صدر جدول؛آیا این دلایل برای اخراج یک سرمربی کافی و قانعکننده به نظر میرسند؟ آیا با فرا رسیدن یک باخت، بهار تیمهای بزرگ به زمستانی سیاه تبديل میشود؟شاید این بار، تحول در تغییر نباشد!