روزنامه گل
روبن آموریم با برد برابر ساندرلند کمی از فشارها پیس از وقفهی فیفادی روی تیمش کاست. اما او باید به خوبی متوجه شده باشد که قرار نیست با راهکارهای تکراری، نتایج متفاوتی به دست بیاید. پس از ماهها در جا زدن، چه اقداماتی لازم است تا تیم او به مسیر پیشرفت برگردد؟
پذیرش لزوم انجام اصلاحات
سیستم ۱-۲-۴-۳ روبن آموریم دلیل مشکلات منچستریونایتد نیست. یونایتد هنوز در حال بازگشت از دههها سوء مدیریت است و ترکیب تیم، که در برخی مناطق قابل قبول و در برخی دیگر فاجعهبار است، در میانهٔ یک بازسازی قرار دارد. با این حال، ضعفهای ساختاری ذاتی در این سیستم وجود دارد (به ویژه کمبود بازیکن در میانهٔ میدان و کنارهها) که باید کاهش یابند. اما آنتونیو کونته توانست این مشکل را در چلسی مدیریت کند، درست همانطور که اولیور گلاسنر در کریستال پالاس این کار را انجام داده است؛ زیرا پس از آغاز بازی، بازیکنان به دویدن و جابهجایی میپردازند و آنچه در زمین رخ میدهد، نه بر اساس جایگاه اولیه، بلکه بر پایهٔ اصول تاکتیکی تعیین میشود. آموریم اخیراً گفت: «مشکل سیستم نیست، مشکل نتایج است»، که مانند آن است که تقصیرات را گردن باران بیندازی، نه سقفی که سوراخ است. حریفان نزدیک به یک سال است که از همان حفرههای تاکتیکی تیم او سوءاستفاده میکنند؛ نه به این دلیل که بازیکنان نمیتوانند خواستههایش را درک کنند، بلکه به این دلیل که آنچه او میخواهد، پر از حفره و ضعف است. از همین حالا روشن است خریدهای گرانقیمت نیز آنها را از این وضعیت نجات نخواهند داد. آموریم همان مسیر تنهاخ را میرود و در این روند، بهترین فرصت زندگیاش را بر باد میدهد. برای نخستین بار در نسلهای اخیر، باشگاه مالکانی دارد که اولویتشان پیروزی است نه ثروتاندوزی؛ اما بهنظر میرسد آموریم آماده است خودش را فدای عقیدهای کند که به وضوح باطل است.
تغییر نقش مدافعان میانی کناری
مدافعان میانی کناری در سیستم آموریم نقشی حیاتی دارند: حمل توپ، تکلزنی، پوشش فضاها، تغییر بازی، بازیسازی و اضافه شدن به حملات. در حال حاضر، این مدافعان توسط مهاجمانی که تنها با ایستادن کنارشان مانع از پیشروی آنها به میانهٔ زمین میشوند، محدود شدهاند. این یعنی تیمهایی که سه یا چهار بازیکن در آن ناحیه دارند، به سادگی میتوانند دور دو مدافع میانی کناری یونایتد بازی کنند؛ شرایطی که فوراً باید حل شود. آموریم میتواند مدافعانش را وادار کند به هر حال جلو بروند (اما اگر در نبرد شکست بخورند، یک بازیکن حریف آزاد میماند) یا ماتئوس کونیا را عقبتر بیاورد، که البته تواناییهای هجومی او را محدود میکند ولی امکان حمل توپ بیشتری به تیم میدهد. اما بهترین راهکار تغییر ساختار پرسینگ یونایتد است؛ از ۶-۱-۳ یا ۵-۲-۳ به ۲-۴-۴ فشردهتر، متوازنتر و مستحکمتر. در این صورت، دیگر نیازی نیست مدافعان جلو بروند، چون پیش رویشان هافبکهای تیم قرار دارند نه یک فضای خالی بزرگ؛ همچنین با یک فاصلهگذاری متعادلتر، هم حفظ توپ و هم خلق موقعیت راحتتر میشود.
بازگرداندن مینو به ترکیب
اگرچه آمار بالای گلهای مورد انتظار نشان میدهد که حملهٔ یونایتد به زودی باید شکوفا شود، اما تماشای بازیها چیز دیگری میگوید: بیشتر این آمار ناشی از گرفتن سه پنالتی و شوتهای کم خطر از فواصل دور بوده است. تیم به ندرت حملات مداوم یا موقعیتهای مسلم گلزنی خلق میکند؛ آن هم با اینکه بازیکنان توانایی این کار را دارند. بهترین تیمها با کنترل ریتم، بازیها را کنترل میکنند. ناتوانی یونایتد در این زمینه کاملاً تقصیر آموریم نیست؛ گزارش شده که او در تابستان خواهان یک هافبک بوده، اما جیسون ویلکاکس، مدیر فوتبالی باشگاه، اختیار را در دست گرفته و یک مهاجم خریده است. ترکیب دلخواه آموریم در میانهٔ میدان، کاسمیرو و برونو فرناندز است و مانوئل اوگارته در غیاب اولی جایگزین میشود. این یعنی کوبی مینو تقریباً فرصت بازی نیافته است و اگرچه تردیدهای سرمربی دربارهٔ او قابل درکاند (او باید قویتر و سریعتر شود و در پیدا کردن یار همتیمی و پاسهای رو به جلو پیشرفت کند) اما سخت میتوان به سیستمی اعتماد کرد که چنین استعداد بزرگی را کنار میگذارد. مهارت مینو در کنترل توپ عالی است و اگرچه بازی در کنار فرناندز ترکیبی بینقص نیست، ضعفهای دفاعی در تیمی که مالکیت را در اختیار دارد، اهمیت بسیار کمتری خواهد داشت. با توجه به اینکه هیچ تیمی در لیگ به اندازهٔ یونایتد چنین موقعیتهای باکیفیتی به حریفان نداده است، قطعاً این ایده ارزش امتحان کردن دارد، زیرا همهٔ گزینههای دیگر امتحان شدهاند. در ضمن به سختی میتوان تصور کرد او شرایط را از آنچه هست، بدتر کند.
کار کردن با بازیکنان کناری
در سمت راست یونایتد، آماد دیالو و برایان امبومو زوجی هستند که روی کاغذ باید در حمله کارآمد باشند، چون هر دو بازیکنانی خلاق، باهوش و سختکوشاند و هر کدام میتوانند نقش دیگری را پوشش دهند. لنی یورو، زمانی که به عنوان مدافع میانی سمت راست بازی میکند، میتواند سومین ضلع این مثلث باشد که باید نقطهٔ قوت خلاقیت تیم باشد. اما در حال حاضر، آنها به ندرت جای خود را عوض میکنند و این باعث میشود حریفان به راحتی متوقفشان کنند. در سمت چپ، پاتریک دورگو بیش از حد در مناطق خطرناک توپ دریافت میکند، در حالیکه توانایی لازم برای بهره بردن از آن را ندارد. او باید کمی عقبتر بازی کند، جایی که توانایی تکلزنی و حمل توپش میتواند در خدمت خلق موقعیت توسط بازیکنان خلاقتر در جلوی زمین قرار گیرد. همچنین او باید روی سانترهایش کار کند؛ مهارتی که به راحتی با تمرین قابل بهبود است و با توجه به قدرت سرزنی بنیامین ششکو، مهارت یافتن در آن ضروری است.
جسارت به خرج دادن
درون دروازه، کاملاً مشخص است که آلتای بایندر به اندازهٔ کافی خوب نیست. بنابراین سنه لامنس باید به میدان بیاید، چه اینکه در مصاف برابر ساندرلند برای اولین بار بازی کرد و یکی از بهترینهای تیمش بود. در خط دفاعی، او باید به یورو و احتمالاً ایدن هون اعتماد کند؛ کسی که فصل گذشته قبل از مصدومیت، عملکرد خوبی داشت. در همین حال، در پست وینگ بک راست، دفاع کردن دیوگو دالو آنقدر ضعیف است که به هیچ وجه نمیتوان آن را به بازی تهاجمی دیالو ترجیح داد. برای آموریم، انتخاب گزینههای هجومی نه فقط به خاطر ساختار فنی تیم، بلکه به این دلیل که باید اعتماد به نفس شکنندهٔ تیم را تقویت کند، منطقی به نظر میرسد. بهترین مربیان یونایتد همیشه ریسکپذیر بودند؛ قهرمانان لیگ تقریباً همیشه تیمهایی هجومیاند؛ و خرید یک خط حملهٔ گرانقیمت، و قرار دادن یکی از بهترین بازیکنان خلاق جهان پشت سر آن، بیمعنی خواهد بود، اگر قرار باشد مثل ویمبلدونِ دیو بست (معروف به بازی مستقیم) بازی کنی.
#منچستر یونایتد