روزنامه گل
به جرات میتوان گفت یکی از خاصترین و حتی متفاوتترین فینالهای تاریخ ucl را به میزبانی مونیخ دیدیم و تجربه عجیبی داشتیم ...رقابتی که از هر لحاظ حال و هوای متفاوت و داستان خاصی داشت، اگر از بعد فنی به آن نگاه کنیم اولین مسئلهای که به ذهن ما خطور میکند این است که شاهد یک جدال کاملاً یک طرفه بودیم (یکطرفه ترین فینال تاریخ!) که تا پایان نیمه اول دیگر مشخص بود که قهرمان کدام تیم خواهد بود علاوه بر آن شاهد یک فینال پرگل بودیم که البته فقط سهم یک تیم از آن گلهای متعددی بود که به ثمر رساند.در کنار اینکه تمام گلها حساب شده و تاکتیکی بود و علاوه بر قدرت خط حمله و هافبکهای پاریس شاهد ضعف عجیب و کم سابقه یا حتی بی سابقه از جانب اینتریها بودیم که اصلاً در حد و قواره خودشان نبودند و برعکس پاریسیها که آن شب، شب آنها بود این شب خاص برای اینتریها بسیار تاریک بود. ضمن اینکه برای ما ایرانیها هم بخاطر اینکه مهاجم بوشهریمان رنگ بازی را ندید و به نیمکت منگنه شده بود آنگونه که فکر میکردیم رویایی نشد اما جدای از همه مباحث فنی و فوتبالی مهمترین دلیل اینکه این جدال، خاصترین فینال تاریخ شد شرایط سرمربی پاریسیها (انریکه ) بود که علاوه بر انگیزه های حرفه ای خود و کسب سه گانه تاریخی با باشگاهش با انگیزههای شخصی مضاعفی پای به این میدان گذاشت.
حتماً همه فوتبال دوستان از اینکه سرمربی پاریسیها توانست جام بگیرد راضی و خوشنود شدند ؛ نه به خاطر پاری سن ژرمن بلکه به خاطر سرمربی شان و ژانا.باز هم جدای از مباحث تاکتیکی انگار بغض سنگین انریکه در این بازی ترکید و قربانی بزرگش اینتری شد که باز هم مثل چند سال قبل تا لب چشمه رفت و تشنه برگشت! چرا که کمتر کسی فکر میکرد شکست این چنین سنگین در انتظار اینتر مدعی باشد و در مقابل پاریسیها جانانه به جام بوسه بزنند اما درس بزرگی که این فینال به همگان داد این بود ؛ با وجود اینکه تمام مباحث تاکتیکی و فنی و تلاش مضاعف برای رسیدن به اوج قله و قهرمانی شرط لازم و مهم است و همینطور غیر قابل انکار اما مسائل بسیار مهم و تعیین کننده دیگری هم وجود دارد که موثر واقع میشود.
آن هم انگیزههای بالا و تعهد خاص و عزم راسخ یک سرمربی برای تیمش است که اگر هر سرمربی در این مسیرها صد خود را میگذارد اما انریکه فراتر از اینها ظاهر شد و نشان داد که چقدر انگیزههای مضاعف و گذاشتن تمام توان با دل و جان برای تیم و اهدافش میتواند نتیجه بخش باشد.
قطعاً در فضای کم نظیر آلیانس مونیخ علاوه بر طرفداران پاری سن ژرمن هواداران اینتری هم گویی روح پاک دخترک آسمانی سرمربی پاریس را حس کردند که در جو سنگین این بازی دمیده شده بود تا با انرژیهای خاص که در ساق پای بازیکنان پاریس حس میشد جانانه جام را بر فراز آسمان ببرند همان جایی که ژانا هم پا به پای بازیکنان و سرمربی خندید و شاد شد و البته پاریس به خاطر آن تا صبح نخوابید...
در آخر اینکه به قول گزارشگران و مفسران فینال انگار فوتبال یک جام مهم و شادی جانانه به سرمربی پاریس بدهکار بود که آن را با کمال میلش در مونیخ به او اهدا کرد تا تسکینی باشد برای دل زخم خورده وی. باز هم باید از فوتبال ، معجزههایش و اتفاقات دراماتیک و تاریخی اش سپاسگزار باشیم که لحظههای این چنین ماندگار و نابی را به بینندگانش اهدا میکند. میتوان گفت فوتبال سکانسهایی دارد که شاید در هیچ فیلم و سریالی که مهترین جوایز و اسکارها را هم میگیرند خلق نشود سکانسهایی از پیش تعیین نشده و البته جذاب، ناب و تاریخی.در آخر اینکه حقیقتاً فوتبال مثل زندگیست و در درون خود آبستن حوادث تلخ و شیرین بسیاری است همانطور که تیمی با قهرمانی موفقیتهایش دل هواداران و حتی در مواقعی یک ملت را شاد میکند ولی در طرف مقابل ، اشک و غم را به برای هواداران تیم بازنده منتقل میکند.
همانطور که فریاد شادیهای از ته دل در مستطیل سبز دیده میشود گاهی متاسفانه همگان شاهد از دست رفتن ناگهانی بازیکنان در همان مستطیل سبز بوده اند! به راستی که این بالا پایینها چقدر شباهت به دنیای واقعی انسانها دارد.