روزنامه گل
یاسر امیری- بارها و بارها گفته شد، نساجی برای ما، فقط یک تیم فوتبال نیست؛ نماد کار و تلاشه، نماد نان و باران و برکت.یادش بخیر، خیلیهامون صبحها با صدای سوت کارخونه بیدار میشدیم.همون صدای آشنا که نوید یک روز پر از کار و امید رو میداد.برای نونوا که قبل از روشن شدن هوا تنور رو روشن و گرم میکرد،برای رانندهی تاکسی که دلش به کرایهی همون روز خوش بود،برای دانشآموزی که با کیفِ کهنهاش رویا میبرد تا مدرسه…و حتی برای کشاورزی که وسط شالیزار، بدون ساعت و تقویم،با همون صدا میفهمید روز از کجای زندگی گذشته بود…سوت کارخونه، ساعت زندگی ما بود؛ ساعتی که فقط زمان رو نشون نمیداد، بلکه جریان زندگی رو به ما نشون میداد.
یادم نیست آخرین بار کی صدای سوت کارخونه رو شنیدم…اما صدای سوت پایان بازی با تراکتور، هیچوقت از یادم نمیره.اون لحظه فقط پایان یه مسابقه نبود؛ انگار ما رو برگردوند به همون روزای خاموش، وقتی سوتِ کارخونه برای همیشه ساکت شد…همونجا که حالا تار عنکبوت، روی در و دیواراش جا خوش کرده.بازی با تراکتور سه – سه مساوی شد. با تیمی که هفته قبل قهرمان شد و حالا با هفتاد هزار نفر دنبال رسیدن به رکورد هفتاد امتیاز بود.اون بازی و اون مساوی، فقط یه نتیجه نبود؛فریادی بود بیصدا، فریاد شهری که هنوز نفس میکشید، میون فصلی شوم، پر از اتفاقاتی که این نسل هیچوقت اونا رو فراموش نمیکنه.ما نمیتونیم تصمیمات اشتباه مالک و مشاور، مدیران و مربیان رو فراموش کنیم.ما نمیتونیم بازیکنای بیتفاوت به حال و روز هوادارا رو ببخشیم.یادمون نمیره داورهایی که اشتباهاتشون نفس نساجی زخمی ما رو گرفت.یادمون نمیره مظلومیت هوادارایی که به جرم عشق، از تماشای تیمشون محروم شدن و یک هفته بعد هوادارای محروم تیم دیگه استادیوم رو پر کردن.ما هیچوقت هوادارای اون تیمهایی که نمک روی زخممون پاشیدن رو فراموش نمیکنیم.یادمون نمیره اونهایی که باید کاری میکردن، ولی فقط تماشا کردن.و یادمون نمیره زالوهایی که به جون تیم افتادن و خون باشگاه رو مکیدن…نه فراموش میکنیم، نه میبخشیم…
با همهی اینها ما دوباره قد میکشیم .نه فقط برای خاطرههامون.بلکه برای آیندهی نسلهای بعدی.چون نساجی فقط خاطرهی پدرانمون نیست؛آیندهی بچههامونم هست.ما برمیگردیم با همون عشق همیشگی، برای کار و تلاش، برای نان و باران و برکت…
#پیج رسمی روزنامه گل #نساجی مازندران