دو هافتایم در جهنم
109764
خدادادخان؛ یاغی بازنده!
10 ارديبهشت 1404 14:02
تراکتور دارد قهرمان می‌شود. این گزاره احتمالا برای این تیم هر چند سال یک بار در صورتی که شانس یاری‌شان کند تکرار می‌شود. این اولین قهرمانی تی‌تی‌ها در لیگ برتر و اساسال ادوار لیگ تاریخ فوتبال ایران است. اما یک چیز دارد قهرمانی‌شان را خراب می‌کند.

روزنامه گل

علیرضا مجمع - تراکتور دارد قهرمان می‌شود. این گزاره احتمالا برای این تیم هر چند سال یک بار در صورتی که شانس یاری‌شان کند تکرار می‌شود. این اولین قهرمانی تی‌تی‌ها در لیگ برتر و اساسال ادوار لیگ تاریخ فوتبال ایران است. اما یک چیز دارد قهرمانی‌شان را خراب می‌کند. سرپرست، مدیر یا هر اسمی که رویش می‌گذارند؛ خدادادعزیزی بازیکن یاغی اسبق و مربی یاغی کمی سابق و مدیر یاغی فعلی. شاید سابقه خداداد را در حد همان گل به استرالیا بدانند و کمی بیشتر ، بازیکن سال آسیا. اما خداداد عقبه ای دارد که یادآوری‌اش شاید مشخص کند رفتار امروز او و طلبکاری‌اش از عالم و آدم سرش کجاست.

نقطه پایان خداداد عزیزی شروع یاغی‌گری او در فوتبال ایران بود که تا امروز ادامه داشته است. ماجرا این بود که سال 2001 میروسلاو بلاژویچ مربی تیم سوم جهان در جام جهانی 98 فرانسه روی نیمکت هدایت تیم ملی ایران برای مقدماتی جام جهانی 2002 کره و ژاپن نشست. چیرو(بلاژویچ) در حال شناختن تیمش بود . بازی تدارکاتی هم نداشت که تیم را بتواند محک بزند. چند روزی به اولین بازی تیم ملی با عربستان مانده بود که فدراسیون یک بازی برایش ترتیب داد؛ بازی با تیم بانک صنعت و معدن در استادیوم آزادی! هر چه بود این بازی برگزار شد، اما خروجی‌اش اخراج همیشگی خداداد عزیزی از تیم ملی بود. داستان از این قرار بود که چیروی از همه جا بی‌خبر پیرهن شماره یازده خداداد را به رحمان رضایی داد، و خدادادشاکی از این قصه بعد از بازی روبروی خبرنگاران و دوربین‌ها این موضوع را با عصبانیت رسانه‌ای کرد، غافل از اینکه بلاژویچ چند قدم آن‌طرف‌تر دارد به خبرنگاران می‌گوید حلقه گمشده تیمش را پیدا کرده است و خداداد همان بازیکنی است که او می‌خواهد. اما دیگر کار از کار گذشته بود. خبرنگاران که قبل از چیرو با خداداد حرف زده بودند، ماجرا را از او سوال کردن و بلاژویچ در کمال صداقت توضیح داد:"مثل بچه‌ای که برای اسباب‌بازی‌اش دعوا می‌کند پیرهن شماره یازده را از رحمان گرفتم و به خداداد دادم." این حرف‌ها اما دیگر فایده نداشت. خداداد به دلیل بی‌انضباطی از تیم ملی برای همیشه خط خورد. بازیکنی که می‌توانست ناجی تیمش باید و با دانشی که چیرو داشت می‌شد در کنار علی کریمی بازوی صعود به جام جهانی بشود، با یاغی‌گری بی منطق مردم را از حضورش محروم کرد.

این قصه اما در سال‌های بعد به نحو دیگری ادامه یافت. خدادادخان یاغی سال‌های جوانی تبدیل شد به خداداد خان همیشه ناراحت و بددهن سال‌های مربی‌گری بی افتخار. گذشت تا امسال که زنوزی، صاحب تراکتور آمد دنبالش که سرپرست و مدیر تیمش باشد، دقیقا با علم بر اینکه دارد یک دادزن، یک شلوغکن استخدام می‌کند. از وقتی خدادادخان یاغی به تراکتور‌آمد به بار فنی تیم اسکوچیچ چیزی اضافه نشده است، فقط به بار حاشیه زمین وزنه سنگینی به نام خداداد چشبیده است. هر چند او و بقیه تیم مثل زنوزی فکر می کنند با این کار قهرمان خواهند شد، اما نمی‌دانند که بدون این کارها هم شایسته بالابردن جام هستند، فقط خداداد و رفقا قهرمانی‌شان را چرک می‌کنند. رفتار این چند هفته خداداد که از عالم و آدم طلبکار است چهره تبریز را در چشم تماشاگر فوتبال چهره‌ای خشن و عصبی نشان می‌دهد. چهره‌ای که مدیرعاملی به نام مظفری‌زاده، رییسی به نام زنوزی، مدیر تیم خداداد عزیزی و حتی کاپیتانی به اسم شجاع خلیل‌زاده در همه حالت‌ها در حال داد و فریاد هستند. گمان نمی‌کنم این جماعت از فوتبال لذت ببرند. شاید هم رقم دستمزدشان به اندازه‌ای هست که خراب شدن چهره‌شان پیش اهل فوتبال و تماشاگر اصلا مهم نباشد. تراکتور می‌توانست با لذت بیشتری اولین قهرمانی‌اش را تجربه کند، قهرمانی‌ای که شاید تا سال‌ها بعد به دومین بارش برسد. ترکیب خداداد و زنوزی در دراز مدت می‌تواند ترکیب بازنده تیم تبریزی باشد.

#پیج رسمی روزنامه گل #خداداد عزیزی #تراکتور
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها