استقلال و پرسپولیس در چنگال عقاب
109109
رحمتی هنوز زنده است!
16 فروردين 1404 13:03
وقتی مهدی رحمتی در نیم‌فصل دوم لیگ برتر، قدم به شهرِ آرام و ساکتِ قزوین گذاشت، کمتر کسی باور میکرد که این سرمربی جسور ، همان دروازه‌بان افسانه‌ای است که روزی دیوارِ آهنینِ استقلال بود. شمس‌آذر، تیمی که با ۱۳ امتیاز در قعر جدول میسوخت، به نظر گورستانِ آرزوهای مربیگری او می‌آمد؛ اما رحمتی، همچون باغبانی که بذرِ امید را در خاکِ سردِ زمستان میکارد، دست به کار شد. نخستین روزهای حضورش در تمرینات، پر بود از نگاه‌های شک‌آلود بازیکنان و زمزمه‌های رسانه‌ها که: «آیا رحمتی آخرین قربانیِ شمس‌آذر در این فصل خواهد شد!».

روزنامه گل

هیوا مافی/ وقتی مهدی رحمتی در نیم‌فصل دوم لیگ برتر، قدم به شهرِ آرام و ساکتِ قزوین گذاشت، کمتر کسی باور میکرد که این سرمربی جسور ، همان دروازه‌بان افسانه‌ای است که روزی دیوارِ آهنینِ استقلال بود. شمس‌آذر، تیمی که با ۱۳ امتیاز در قعر جدول میسوخت، به نظر گورستانِ آرزوهای مربیگری او می‌آمد؛ اما رحمتی، همچون باغبانی که بذرِ امید را در خاکِ سردِ زمستان میکارد، دست به کار شد. نخستین روزهای حضورش در تمرینات، پر بود از نگاه‌های شک‌آلود بازیکنان و زمزمه‌های رسانه‌ها که: «آیا رحمتی آخرین قربانیِ شمس‌آذر در این فصل خواهد شد!».

اما او، با چهرهای آرام و ذهنی آکنده از نقشه‌های تاکتیکی، شروع به دوختنِ بالهای شکستهٔ این تیم کرد. بازیکنان جوانی که پیش از او، سایهٔ ترس بر چهره‌شان افتاده بود، حالا در تمرینات، شعله‌های جسارت را در چشمانش میدیدند. رحمتی نه‌فقط مربی که پدری مهربان بود که به هر بازیکن می‌آموخت: «شکست، پایان راه نیست، به‌سوی پیروزی».

نخستین آزمون: لگدکوب کردنِ تیمی که فرزندش بود!

وقتی شمس‌آذر مقابل استقلال صف‌آرایی کرد، همه انتظار تکرارِ تراژدی‌های گذشته را داشتند. اما رحمتی، در نقشه‌هایش یک شاهکار پنهان کرده بود. بازیکنانش نه‌فقط دفاع کردند، که همچون سیلِ خروشانی از خط میانی گذشتند و دروازهٔ آبی‌ها را فتح کردند. پایان بازی، نتیجهٔ در کمال تعجب به نفع شمس‌آذر بحران‌زده بود؛ نتیجه‌ای که نه یک برد، که زمین‌لرزه‌ای در فوتبال ایران محسوب میشد. رحمتی در کنار زمین، بیحرکت ایستاد و به تماشاگران خیره شد؛ گویی میخواست فریاد بزند: «من بازگشته‌ام، عقاب هنوز زنده است!».

اینبار دیگر شانسی نبود: پرسپولیس را هم آتش زد!

هوای قزوین سرد بود، اما ورزشگاه شمس‌آذر از حرارتِ هیجان این‌دیدار داشت می‌سوخت. پرسپولیس، این غولِ سرخپوش، به میدان آمده بود تا شمس‌آذر را له کند. اما رحمتی، بازیکنانش را همچون شمشیرهای برّانی آماده کرده بود. هر پاس، هر تدافع، هر حمله، گویی با خط‌کشِ دقیقِ او اندازه‌گیری شده بود. پایان نبرد، پیروزی ۳-۲ متعلق به شمس‌آذر بود؛ گویی رحمتی به همه ثابت کرد که قلبِ فوتبال ایران هنوز در سینهٔ او میتپد. هواداران فریاد میزدند: «عقاب آسیا کیه؟! سیدمهدی رحمتیه!» ، و او با همان لبخندِ همیشگی، دستش را به نشانهٔ احترام بالا میبرد.

فلسفهٔ مربیگری رحمتی: از نیمکت تا قلبِ بازیکنان

رازِ موفقیت او نه در دستورات تاکتیکی پیچیده، که در چشم‌هایش بود. چشمانی که هر بازیکن را میفهمید، هر ترس را میشکست و هر اشک را به عرقِ تلاش تبدیل میکرد. او به شمس‌آذر آموخت که فوتبال، جنگِ تن‌به‌تن نیست، رقصِ جمعیِ اراده هاست.رحمتی در ۹ بازی نخستِ حضورش، ۱۴ امتیاز کسب کرد؛ آماری که شمس‌آذر را از پرتگاهِ سقوط نجات داد و به رویاهای قهرمانی پیوند زد.

و آینده‌ای که به رحمتی لبخند می‌زند

امروز، نامِ مهدی رحمتی دیگر تنها یادآورِ کلین‌شیت‌های تاریخی نیست. او حالا معمارِ پیروزی‌های غیرممکن است؛ مردی که با هر بازی، قله‌های فتح‌شده‌اش در مربیگری را بالاتر میرود. شاید فردا، تیم‌های بزرگِ ایران به دنبال‌اش باشند، یا شاید او در قزوین بماند تا افسانه‌اش را ادامه دهد. اما هر چه باشد، رحمتی ثابت کرده است که شیر، پیرَش هم شیر است!سینه‌‌چاکانش امیدوارند، همانطور که او شمس‌آذر را از تاریکی به نور رساند، خود نیز طلوعی دیگر را تجربه کند؛ تولدی دوباره که نه در دروازه‌ها، که اینبار از نیمکت های مربیگری آغاز شده است. شاید روزی، نام او در کنار بزرگانِ مربیگری ایران نوشته شود؛ روزی که این عقابِ بیقرار، بالهایش را بر فرازِ تمامیِ خاکِ فوتبال ایران بگستراند. مردی به استواریِ چهلستون و به دلرباییِ باقلوای قزوین!

#پیج رسمی روزنامه گل #مهدی رحمتی #پرسپولیس #استقلال #خیبر خرم آباد
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها