روزنامه گل
علیرضا مجمع - خوان کارلوس گاریدو آواز رفتن را سرود و در خروجی باشگاه را زودتر از برف ترهان دید. اگر کسی اول فصل قبل زمانی که یحیی گلمحمدی بعد از فتح دوگانه(بلکه سهگانه!) میگفت که پرسپولیس در فصل قبل و این فصل در سه نیمفصل سه مربی خواهد داشت احتمالا باور نمیکردید. از آن اعجابانگیزتر اینکه اگر همان فرد میگفت آخرین بازی هر سه سرمربی مقابل تیم شهر رفسنجان رقم میخورد شاید دو زائده روی سرتان سبز میشد که اسمشان شاخ است. اما این اتفاق افتاد. هر سه نیمفصل پرسپولیس سه سرمربی داشت که با دومی قهرمان لیگ شد و با سومی بدترین نتایج سالهای اخیرش را گرفت. هر چه رکورد منفی بود را هم تا بازی سیزدهم ثبت کرد. به تیمهایی که سالها-بلکه هیچوقت-نباخته بود، باخت و در تهران نتایجش ضعیفتر از همیشه شد. این امکان نداشت مگر با یک سرمربی بیجنم. دقت کنید، اصلا اعتقاد ندارم خوان کارلوس گاریدو مربی ناتوانی بود. اتفاقا در چند بازی در اوایل فصل لیگ برتر و لیگ نخبگان آسیا نشان داد که تیمش اگر بخواهد میتواند حریفانش را-که یکی از آنها الاهلی عربستان بود- اسیر کند و حتی به رغم باخت تشویق هم بشود. اما چیزی که باید یک مربی داشته باشد را نداشت: جنم، جرات مقابله با بیانظباطی. گاریدو سوراخ دعا را گم کرده بود. به عوض اینکه مقابل بیانظباطی بازیکنان تیمش بایستد و آنها را تنبیه کند، خودش را از کلیدیترین ابزارش برای بازی در زمین فوتبال یعنی یک آنالیزور مجرب محروم کرد. این شد که تیمش زمین خورد. بازیکنانش بیتردید آنقدر برایش در زمین کم گذاشتند که بدترین نتایج تیمی برایشان رقم خورد. عوض اینکه دانش خود را به کار ببندد تا تیمیش را یکدست کند، نتوانست مقابل ستارههای میلیاردی دوزاریاش بایستد و خودش را به فنا داد. این کار او را مقایسه کنید با کاری که برانکو با محسن مسلمان و رامین رضاییان کرد. هر دوی اینها با اختلاف از بازیکنان فعلی ده هیچ جلو بودند، اما برانکو با آنها چه کرد؟ کاری کرد که از پرسپولیس رفتند. نتایج پرسپولیس هم نشان داد تیم برانکو با محسن ربیعخواه و آدام همتی هم توانست نتیجه بگیرد، چون تیم یکدست بود و کسی ساز مخالف نزد. بخشی از مدیریت تیم به این مورد مشخص برمیگردد که بتوانی نُطُق بازیکن را بکشی. این راه را بعد از برانکو کالدرون هم رفت. کالدرون بعد از نتایج ضعیفش در میانههای فصل وقتی فهمید بازیکنانش اصطلاحا در کارش گذاشتهاند آنها را میخ نیمکت کرد و یک مشت جوان خام را به زمین فرستاد. در صحنهای که هیچوقت از یادم نمیرود تصویر کالدرون را دیدم که پشت سرش روی نیمکت سید جلال، شجاع و بیرانوند میخ نیمکت بودند. این راز مربیهای بزرگ است که هیچوقت مقهور بازیکن نمیشوند. و این دلیلی است برای اینکه گاریدو مربی بزرگی نبود. او نتوانست اولویتش را تشخیص دهد و هر چند بار فنی بالایی داشت اما به چاه ویل بازیکنهایش افتاد که نمیخواستندش. بیماری پرسپولیس گاریدو دقیقا یک همچین چیزی است. میشود، با بازیکن جوان به زمین رفت، اما با بازیکن یاغی تیم خرابکن نمیشود نتیجه گرفت. کی باورش میشد که برانکو با محسن ربیعخواه به فینال آسیا برسد؟ گاریدو فریب اسم بازیکنان ملی پوشش را خورد. آنهایی که فقط باد دماغ دارند، اما در زمین به بازیکن حریف گل تقدیم میکنند. خداحافظ گاریدوی مغموم!
#پیج رسمی روزنامه گل #محمدحسین کنعانی زادگان #خوان کارلوس گاریدو #پرسپولیس #اختصاصی گل