روزنامه گل
مرتضی صفایی- اول:شناخت من از محمد مایلی کهن مربوط به امروز نیست.سالهاست که حاجی مایلی را میشناسم.از همان زمان که سرمربی شهرداری تبریز بود.فکر کنم حدود ۲۵سال قبل.پیش از تیم ملی.البته سن زیادی ندارم.اما بواسطه دیوانگی بیش از حد نسبت به فوتبال و سینما،از همان سنین پایین پیگیر امور مربوطه بودم و بدون اغراق و ذره ای خودستایی می توانم ادعا کنم که اگر تمرکز کافی برای این دومقوله یعنی سینما و فوتبال داشتم،شاید یک منبع مناسب آمار گونه در این دوحوزه بودم.بگذریم.این چند سطر مقدمه ای باشد برای دلیل کافی ام نسبت به شناخت از حاجی مایلی.
دوم: محمد مایلی کهن خود خودش است.شما نمی توانید اوراغیر از این که هست دیده باشید یا تصور کرده باشید.از همان دوران ابتدایی مربیگری.چه درتیم ملی،چه در سایپا و چه در تیمهای دیگر.او وقتی حرفی را می زند به آن حرف اعتقاد کافی دارد.تا آخرش هم سر حرفش هست.حتی به قیمت دادن بهای سنگین! او در تیم ملی می آید با بازیکن سالاری مقابله می کند.برایش فرقی نمی کند.علی دایی یا دیگران! رضا شاهرودی یا غیره! امیرحسین صادقی یا میثم سلیمانی.که این دو آخری به جرم یک بی انضباطی دونفره از تیم ملی امید اخراج شدند.از سوی مایلی کهن.هرگز هم از این اقدام پشیمان نشد.چون اعتقاد داشت به کارش.حتی اگر تیم امید نتیجه نمی گرفت که نگرفت!اما در عوض می آید و از محسن رسولی مهاجم سالهای دور سایپا که بعد از گلزنی به نکیسا با شادی گل منشوری اش حسابی خبرساز شد،دفاعی تمام قد می کند و حرکت مهاجم تیمش را ناشی از شور و هیجان جوانی می داند.مثل یک پدر راه افتاد دنبال کارهای محسن رسولی.در راهروهای کمیته انضباطی.برای شاگردش.برای یکی مثل پسرش.مهم نبود دوندگی های مایلی کهن جواب می دهد یاخیر! مهم تلاشهای او در راستای اعتقاداتش بود.اعتقاد به اینکه مهاجم من عمدا آن شادی گل را انجام نداده.اوجوان بوده و پرشور و هیجان!
سوم: تمام بازیکنان محبوب و اروپادیده فوتبال ایران در ۲۰سال اخیر ارادت و احترام ویژه ای به حاجی مایلی قائل هستند.از آقا مهدی مهدوی کیا بگیرید تا وحید هاشمیان،محمد خاکپور،کریم باقری،فرهاد مجیدی،مسعود شجاعی و.....این ها همه برای خودشان ستاره ای بودند در زمان خود.الان هم در مربیگری تلاش می کنند تا موفق باشند.از نظر اخلاقی هم جای هیچ حرفی رابرای اهالی فوتبال نمی گذارند.این اسامی که نام بردیم،بی خود و بی جهت و الکی از اعتبارشان هزینه نمی کنند و از کسی تعریف بدون دلیل ندارند.اما برای آنها و خیلی دیگر از ستاره های واقعی فوتبال ما،تمجید از مایلی حتی به اعتبارشان هم می افزاید.خب این ها یعنی احترام به یک شخص سالم.انسان صادق.مرد بی غل و غش چون مایلی کهن.اصلا احترام آنها به سرمربی سابق تیم ملی،یعنی احترام به یک طرز تفکر.احترام به یک آرمان.احترام به صداقت.خود این احترام گواهی تایید اخلاق و منش مایلی و سلامت او است.صرفنظر از نقاط ضعفی که نقطه اشتراک همه انسانهاست.
چهارم: فوتبال ما روزهای خوبی را نمی گذارند.این را به خوبی می توان فهمید.از بیانیه هایی که دیگر تبدیل به جوک شده بود.از درگیری های لفظی مدیران عامل با سرمربیان خودی! از دلال بازی های رایج و بدون هیچ منطق درست و حسابی و پول به جیب زدن کلی آدم الکی در فوتبال و......وضعیت تماشاگران،این قشر ارزشمند هم که دیگر جای خود دارد.تماشاگرانی که به عشق تیمهای خود مسیرهای طولانی تا ورزشگاه و زحمت تهیه بلیط را به جان می خرند تا بلکه ببینند بازیهای زیبا و چشم نوازی را از سوی تیمهای محبوب خود.حال آنکه یک پیرمرد می آید و داعیه این رادارد که از هواداران قدیمی و تماشاگران پروپاقرص تیم موردعلاقه اش است.اما همان فقر فرهنگی فوتبال ما،باعث می شود تا جمله ای دور از اخلاق و معرفت جاری شود .از سوی یک تماشاگرنما! یک تماشاگرنمایی که ساعت ها باید نشست و بدون تعارف ناراحت و عصبی شد از حرفهای عجیب و دور از ادبج در حالی که سالهاست مدعی فرهنگ سازی هستیم،بازهم کاسه چه کنم؟ چه کنم؟ را برای فرهنگ سازی دردست گرفتیم! اما دریغا و صد دریغا....از ماست که برماست! روزی روزگاری محمد مایلی کهن بود و غرورش را زیرپا گذاشت،رفت در سالن کنفرانس خبری بعد ازبازی. اشک ریخت! زار زار گریه کرد! گریه هایی از سر دلسوزی! گریه هایی واقعی. نه شومن بازی کرد،نه ادا درآورد. حالا اما چه شد؟ کدام یک از مربیان ما حرکت وتوهین زشت تماشاگرنمای پرسن و سال را نکوهش کردند؟حتی بصورت نمادین!آمدند و در کنفرانس های خبری شان همان حرفهای تکراری همیشگی رازدند.غافل از اینکه اینجا و درلیگ به ظاهر حرفه ای مان،اتفاقی تلخ و دور از شان افتاده! اهانت به بانوان تماشاگری که برای تشویق تیم محبوب خود به ورزشگاه می روند و نمی دانند که قرار است از سوی یک فرد تماشاگر نما مورد توهین قرار بگیرند! فارغ از رنگ و صرفنظر از مقوله هواداری،بدنبود مربیان ۱۸تیم لیگ برتر جمله شنیعی که از سوی آن تماشاگر نما زده شد را تقبیح می کردند.اما اینجا هرکسی محمد مایلی کهن نیست.به همین خاطر است که می گوییم او خود خودش است.از توهین اندک تماشاگران به تیم داوری شاکی بود.ناراحت.گریان گریان می گفت من این فوتبال را نمی خواهم.که درآن اهانت است.به داور فحاشی می کنند.به بازیکن،به مربی.تیم اودرآن بازی شکست خورده بود.می توانست بیاید و بازی را عوض کند.شکست را گردن داور بیندازد.اما ازاویی که همیشه خودش است،توقعی بیش از این نمی رود.آقای محمد مایلی کهن.مرد بی تکرار فوتبال ایران.
نکته: خیلی تلاش کردیم تا با آقای مایلی کهن تماس بگیریم.که نظراتش را.که راه کارهایش را.که حرفهایش را بشنویم.در قالب مصاحبه.اما تا این لحظه ناموفق بودیم.مردی که همیشه بارویی گشاده دعوت نگارنده به گفتگو را به فال نیک می گیرد،این روزها سکوت کرده.سکوتی سرشار از حرف!